لک لک ها

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

امدم بيرون .. به اندازه كافي پول نداشتم ديپ كلينيگ كنم .. سوار ماشين شدم .. ادرس را گذاشتم روي جي پي اس فروشگاه دي دي ديسكانت را پيدا كردم .. ميشد وقت را انجا كشت تا ظهر ... بعد هم دوستم مي امد و ميشد كمي با او گپ زد .. هوا خوب بود ، عالي بود افتاب ملايم و كمي باد كاليفرنيا انهم جنوبش ... .. بعد از گشت زدن توي دي دي ديسكانت امدم خانه همه چيز ارزان بود ولي كيفيت خوبي نداشت با اين حال چند تكه چيز خريدم يك جاروي دسته بلند براي دوستم شلوار لي تنگ براي خودم و يك تعداي شورت براي پسرم ،، تو تو گربه سفيد زير مبل قرچ و قروچ ميكند ..از باز بودن در استفاده كرده امده توي مبل خودش را فرو كرده توي چرم مشكي . گربه ها دوست دارند روي چيزهاي مشكي بشينند .. يادم رفته در اتاق را ببندم .پسرم از گربه خوشش نمي ايد .صاحبخانه اي كه پيشش پانسيون شده دو تا گربه چاق و چله دارد كه كشته مرده اين اتاقند ،، توتو توي مبل دارد تكان ميخورد تشخيص دكتر درست بود نه فقط دندان هايم اگر به خواهم اينجا بمانم كل شخصيتم به يك ديپ كلينيگ اساسي نياز دارم ء اين اعتياد شديد به فكر كردن و نوشتن و همه چيزها را تجزيه تحليل كردن و فرو رفتن در خود اينجا بدرد نميخورد بايد تكان بخورم بروم سركاربرم پول در بياورم كالج بروم تا اين زبان لعنتي را درست كنم ،. من چرا چرا چرا از اين مملكت بيزارم ،، چرا ؟؟ لک لک ها...ادامه مطلب
ما را در سایت لک لک ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisalajevardi بازدید : 5 تاريخ : جمعه 7 بهمن 1401 ساعت: 19:17

کف سفید راجع به كودكی ام و آن بمب لعنتی در كوچه ی كه بعدن شد گوران .راجع به تکه تکه شدن پدر و مادرم و همه مهمانها وقت نهار . راجع به اينكه من داشتم توی کوچه بازی می کردم .درباره ی خوابیدنم توی اتاقی تاريك تنها آن شب فاجعه ، طولانی ترین شب عمرم، درباره ی ان تكه ی ،  تركش توی تنم كه جايش تا هميشه می سوخت . درباره ی الکلی شدنم ، و غرق شدن توی شيشه ها و بعد هم خودم را کشتن و چهل سالگی ام را در گورستان جشن گرفتن .درباره ی پسرمان كه اسم من كه می آيد تف به روحم می  اندازد .درباره دخترمان كه به خوابش می روم. فقط گریه می کند .در باره ی خيلی چيزها نمی خواهم چیزیبرايت بگويم عزیزم ، راجع به هیچکدام از این اتفاقها نمی خواهم حرف بزنم .امشب که به خوابت امده ام ،می خواهم از دوغ  برایت بگويم ،دوغی که توی یک شیشه ي کوچک دوست داشتنی است ، در فلزی دارد و با در بازکن باز میشود ، خوب که تکان اش میدهی گازش می آید بالای شیشه و در باز کن را که بندازی شره میکند ومی ریزد بیرون بی انکه شرم کند و خجالت بکشد .این شره کردن و کف کردن دوغ و نوشیدن اش. امشب از این کف سفید می خواهم برايت حرف بزنم . #پریسا لاجوردی + نوشته شده در  پنجشنبه پانزدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 10:51&nbsp توسط پريسا لاجوردي  |  لک لک ها...ادامه مطلب
ما را در سایت لک لک ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisalajevardi بازدید : 6 تاريخ : جمعه 8 دی 1396 ساعت: 9:13

خوب البته تو زن صاحب تالار هستي .مجلس ختم بود . همينطوري رفته بودي . از بيكاري و تنهايي كه بهتر است ،خانواده مرحوم را نميشناختي .معلوم بود خانواده حسابي هستند ، گروه اواز هم اورده بودند كسي ني مي زد و كسي هم عود ميزد و كسي هم ميخواند . از غم دوري مادر ميگفت ، و اينكه مادر ها چقدر بچه هايشان را دوست لک لک ها...ادامه مطلب
ما را در سایت لک لک ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parisalajevardi بازدید : 18 تاريخ : جمعه 9 تير 1396 ساعت: 18:44